سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم باید خدا به هنگام نعمت شما را ترسان بیند ، چنانکه از کیفر هراسان . آن را که گشایشى در مالش پدید گردید و گشایش را چون دامى پنهان ندید ، خود را از کارى بیمناک در امان پنداشت ، و آن که تنگدست شد و تنگدستى را آزمایشى به حساب نیاورد پاداشى را که امید آن مى‏رفت ، ضایع گذاشت . [نهج البلاغه] مهمانان امروز: 10 همه مهمانها: 70305
بابای مهربون - هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
** خانه **
** ارتباط با من **
** مدیریت وبلاگ **

**خبرگزاری وبلاگ **   بابای مهربون - هیچ آدابی و ترتیبی مجوی

** به اینجاها هم سر بزنین **
قصه گو
آرام لاو
جیلیز ویلیز
داآش کوچیکه
دفتر مشق بیدل
یک آســمان غروب
رامین پشت کنکوری
داش سورن و زمینش
دوبیتی *****دو بیتی

** اوقات شرعی **

** مطالب گذشته** اردیبهشت 85
فروردین 85
اسفند 84
بهمن 84
تابستان 1385
بهار 1385

** مولای یا مولای**

** وضعیت من در یاهو ** یــــاهـو
بابای مهربون
نویسنده: ابوذر(شنبه 85 اردیبهشت 9 4:42 عصر)

بسم الله الرحمن الرحیم  

حضرت محمد (ص) : 

 

                اَنَــا وَ عَلــی (ع) اَبَوا هذهِ الاُمَّّّــه

                من وعلی(ع)  پدران این امت هستیم

 

پ .ن :

 

1 . عجب پدرای مهربونی داریم  .

2 . کاش اینقدر پدرامونو خجالت نمیدادیم .

3 .

کاش میشد سرتو بذاری رو شونه بابات و همه غمها و غصه ها و دردها و حرفای نگفتنی و عقده هاتو اشک کنی و باهاش لباس سفیدشو خیس ِ خیس کنی .

سرتو بذاری رو شونه بابات و ضجه بزنی ، زاااااااار بزنی و اشک بریزی .

سرتو بذاری رو شونه بابات و گریه کنی ، بدون اینکه از دیده شدن اشکات یا شنیده شدن صدای گِریَت خجالت بکشی .

سرتو بذاری رو شونه بابات و همه بغضهایی که اینهمه مدت نگه داشته بودی ، بشکنی و زار بزنی و زار بزنی و زار بزنی  .

 

کاش میشد سرتو بذاری رو شونه بهترین بابای دنیا .

 



هر چه میخواهد دل تنگت بگو ( )