سلام
اونقدر مارش رژه نوشته هات توي سرم سنگيني ميكنه كه نميتونم و نميدونم چي بايد بگم
اما
اما آره اگه دوسمون نداشت.....اگه دوسمون نداشت كه نمي ذاشت اينجوري آواره بيابون تحير بشيم.....اگه دوسمون نداشت نميذاشت براي رهايي از غرقه شدن تو درياي گناهامون دست و پا بزنيم...نميذاشت توي محرم ها اسم مولامون حسين رو به زبون بياريم
نميذاشت به عشق حسين روز عاشورا.....نمي ذاشت به عشق ظهور مولا روزهاي جمعه دم غروب دلتنگ نيومدنش بشيم
نميذاشت ......
آره دوستمون داره با همه گناهامون....اما اما
اما همونطوري كه خودت هم گفتي بايد يه خورده زحمت بكشيم....زحمت كه نه عاشقي مون رو بايد ثابت كنيم
به اوني كه خودش گفته اگه يه قدم به سمت من بياين من 10 قدم به شما نزديكتر ميشم اما
اما خداي مهريون من خداي زيباي من خداي قادر و متعال من خداي آفريننده من خداي ناز نياز من...
من
من همون يه قدم رو هم نميتونم بردارم
تو كمكم كن و اون يه قدم رو هم............