وبلاگ :
هيچ آدابي و ترتيبي مجوي
يادداشت :
نشونه ؟
نظرات :
2
خصوصي ،
29
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
قصه گو
هرچه مينويسم ؛ پنداري دلم خوش نيست ؛
و بيشتر آنچه در اين روزها نبشتم؛ يقين ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
اي دوست؛
نه هرچه درست و صواب بود ؛ روا بود که گويند.....
ونبايد که در بحري افکنم خود را که ساحلش به ديد نبود ؛
و چيزها نويسم بي{خود} که چون {وا خود} آيم بر آن پشيمان باشم و رنجور.
اي دوست مي ترسم از مکر سرنوشت .....
حقا ؛ و به حرمت دوستي ؛ که نمي دانم که اين که مينويسم راه سعادت است که ميروم
يا راه شقاوت؟
و حقا که نمي دانم که اين که نبشتم طاعت است يا معصيت؟
کاشکي ؛يکبارگي ؛ناداني شدمي تا ؛ از خود ؛ خلاصي يافتمي!
چون در حرکت وسکون چيزي نويسم ؛ رنجور شوم از آن به غايت!
و چون در معاملت راه خدا چيزي نويسم ؛ هم رنجور شوم ؛
چون احوال عاشقان نويسم نشايد ؛
چون احوال عاقلان نويسم ؛ هم ؛ نشايد؛
و هرچه نويسم هم نشايد ؛
و اگر هيچ ننويسم هم نشايد ؛
و اگر گويم نشايد ؛
و اگر خاموش گردم ؛ هم نشايد ؛
و اگر خاموش گردم ؛ هم نشايد.........
..................